معرفی و نقد فیلم “سخنرانی پادشاه”
اختلال اضطراب اجتماعی و گفتاری
در معرفی فیلم این هفته سراغ یکی از بهترین درامهای روانشناختی و شخصیت محور سینمای بریتانیا یعنی The King’s Speech رفتهایم. فیلم سخنرانی پادشاه برنده اسکار بهترین فیلم، بهترین بازیگر مرد، بهترین کارگردان و بهترین فیلمنامه اصلی بوده است.
با ما همراه باشید.
مشخصات فیلم:
- کارگردان: تام هوپر
- نویسنده: دیوید سیدلر
- طبقهبندی : درام تاریخی
- سال تولید: 2010
- اختلال شاخص: اختلال اضطراب اجتماعی، اختلالات گفتاری و لکنت زبان
- زبان : انگلیسی
- كشور تولیدكننده: بریتانیا
- زمان : 119دقیقه
توضیحات فیلم:
فیلم «سخنرانی پادشاه» داستان رفاقت دو مرد است. باید فیلم را دید و گفت عجب تلاش و رفاقتی میان دو مرد در این عصر مرگ عاطفه، عصری که در قضاوت غلط انسانها توسط خود انسانها اسیر شده است. به نظر من، در این فیلم هوشمندی و آسیبپذیری به تصویر کشیده میشود.
این فیلم درباره بخشی از زندگی جرج ششم، پادشاه بریتانیا و پدر الیزابت دوم ملکه فعلی این کشور است که دچار لکنت زبان بود. برتی، فرزند پادشاه انگلستان به لکنت زبان مبتلاست، به همین دلیل اعتماد به نفس کافی برای شرکت در امور اجتماعی را ندارد. او به ترغیب همسرش سعی میکند لکنت خود را مداوا کند. طبیعیست که این مشکل برای یک پادشاه که باید در پیشگاه ملت سخن بگوید، به هیچ وجه صورت خوشی ندارد. در لحظهای که جورج احساس ناامیدی تمام میکند، پای لیونل لاگ (جفری راش که در واقع هم بازیگر بینظیریست و هم متخصص گفتاردرمانی) به داستان باز میشود. الیزابت، وی را نزد برتی یا همان جورج ششم میبرد. لیونل، مردی را میبیند که غرق در افسردگی و احساس عجز است.
بدیهی است که در بحبوحه جنگ دوم جهانی که بسیاری از مردم انتظار سخنرانی از پادشاه را داشتند، تا از لحاظ عاطفی با او ارتباط برقرار کنند و پادشاه به آنها قوت قلب دهد، جرج ششم پادشاه انگلیس در صحبت روزمرهاش هم دچار لکنت بود. او در مقابل مردمی که سخنرانیهای درخشان و آتشین آدولف هیتلر را که به روانی ادا میشدند و کاملا بر مردم تاثیر میگذاشتند، درمانده بود. تا بیست سال پیش از آن، پادشاه بودن هنوز یک چیز بصری بود. تا زمانی که شما با ظاهری مناسب روی اسب سوار بودید یا میتوانستید از کالسکه یا از بالکن برای مردم دست تکان دهید، همه چیز خوب به نظر میرسید، و میتوانستید نقش خود در مراسم را اجرا کنید. اما ناگهان جرج با لحظهای روبهرو میشود که پادشاه بودن به معنای لزوم صحبت برای مردم از طریق رادیو برای ۵۸ کشور جزو امپراتوری بریتانیای آن زمان است.
تام هوپر با کارگردانی بینظیر خود، بیننده را با یک فیلم عالی از سینمای انگلیس با خیل عظیمی از بازیهای درجه یک روبرو میکند. فیلمی که وارد خانواده سلطنتی انگلیس میشود و به طرز مو شکافانهای اطلاعات جالبی به بینندگانش میدهد.
یکی از بهترین صحنههایی که در فیلم میبینید كه هم آدم را به خنده میاندازد هم چکیده کل اثر در آن جمع شده است. جناب شاه که با همسر و بچههایش روبروی پرده سینما نشسته و به فیلمهای مستند ارتش آلمان نازی و سخنرانیهای معروف هیتلر نگاه میکند، وقتی با این سوال
دخترش مواجه میشود که: (( بابا اون [ هیتلر ] چی میگه؟))، جواب میدهد:
(( نمیدونم. ولی هر چی میگه خیلی خوب حرف میزنه. )). نویسنده تنها با همان یک خط جمله، اثری کاملاً شاهکار مینویسد و کارگردان هم اثری جذاب خلق میکند. البته نوآوریهایی هم در کار کارگردان دیده میشود، او آدمهایش را معمولاً در کادری میچیند که نیمی از آن دیوار است و سوژه در یک سمت کادر قرار گرفته و این نوع دکوپاژ باعث میشود ما تنهایی و تک افتادگی آدمها را بیشتر حس کنیم و هر چه به انتهای اثر نزدیک میشویم، از این نوع نماها کمتر میبینیم. جالب اینجاست که وقتی پایان کار، شاه جرج بالاخره موفق میشود بر لکنت زبانش غلبه کند و نطق مهمش را برای مردم کشور بخواند، متنی است درباره اینکه جنگ آغاز خواهد شد و جالبتر اینجاست که خودش و اطرافیانش نه تنها ناراحت نیستند، بلکه از اینکه او انقدر خوب توانسته حرف بزند، خوشحال هم هستند!
نقد و تحلیل فیلم:
تمامی قهرمانان تاریخ ضعفی داشتهاند که در نهایت منجر به شکستشان شده است و گاهاً بیش از آنکه بهخاطر قدرتشان شناخته شده باشند به خاطر ضعفشان معروف بودهاند. «هیچکس کامل نیست». این عبارت الگوی بسیاری از درامهای تاریخ است. ضعف در شخصیت به خودی خود باعث شکلگیری درام میشود و بیننده اساساً با شخصیتهایی بیشتر ارتباط برقرار میکند که ضعفها یا رنجهای مشابهی با آنها داشته باشند .
در اینگونه درامها شخصیت محوری در ابتدای داستان ترس، ضعف یا مشکلی شخصیتی دارد که او را آزار میدهد. اما در داستان با شرایطی مواجه میشود که میبایست در مقابل ضعف و ترس خود و در واقع در برابر خود بایستد و مبارزه کند. او وارد نبردی با خود میشود و با پیروزیاش، هم درام به پایان میرسد هم شخصیت به رشد و درکی تازه میرسد. آنچه که درام را جذاب میکند علاوه بر تلاش شخصیت برای مقابله با ترسش نوعی کندوکاو درون ذهن شخصیت است. مخاطب همراه با شخصیت اصلی به درون خود رجوع میکند تا ظاهر ترسش را کنار زده و متوجه دلیل واقعی ترس خود شود. در این نقطه اعتماد به نفس و نیرویی حاصل میشود که شخصیت را قدرتمند و برنده میکند. از اینرو اینگونه فیلمها درامهای روانشناختی نیز میتوانند باشند.
برای ساخت فیلم “سخنرانی پادشاه” بودجه عظیمی مصرف نشده است تا بخواهد شکوه و عظمت سلطنتی را به نمایش بگذارد و بیشتر تمرکز خود را برروی فیلمنامه و دیالوگها گذاشته است. فیمنامه فیلم “سخنرانی پادشاه” بر مبنای دو کلمه نوشته شده: اکشن نه! فیلم “سخنرانی پادشاه” صحنههای کمدی قوی و یک داستان فوقالعاده لذتبخش درباره انسانهای عجیب و غریب در انتهای قرن بیستم داشته و بازی بازیگرانش بهترین دلیل تماشای فیلم است!
وقتی شما در عصر ارتباطات بیسیم و تکنولوژی به فیلم “سخنرانی پادشاه” نگاه میکنید، تاریخ برایتان خندهدار به نظر میرسد. به خاطر اینکه تنها کاری که پادشاه باید بکند این است که برود پشت یک میکروفون بشیند و از آنجا با مردمش سخن بگوید! فیلم “سخنرانی پادشاه” دارای دیالوگهای سیاسی است و شما را یاد جمله معروف جان اف کندی میاندازد که میگوید: «امروزه لغات و عبارات برای شکلدهی تصویر ذهنی شنوندگان بکار میروند و نه حل معضلات کشور!» این یعنی شما با لباس زیبا یا بهترین ماشین محبوب نمیشوید بلکه زمانی که توانستید در میان مردم و جمع خوب سخن بگویید، همه شما را تحسین میکنند.
حقیقتا بازیگری در فیلم “سخنرانی پادشاه” فوقالعاده است. کولین فرت و جفری راش شاهکاری را برای خود رقم زدهاند. خیلی هنر میخواهد که در فضای نظم خشک و دسیپلین دربار انگلیس که فیلم آن را از این دو بازیگر طلب میکند، اینگونه راحت، ملموس، برادرانه، مهربان، فداکارانه و قدرتمند همدیگر را در بازی حمایت کنند. لیونل اینگونه فداکارانه در جایگاه یک گفتاردرمانگر، سعی در تقویت وقار و منش مربوط به جایگاه برتی در وی با توسل بر گفتار قدرتمند دارد و در روند این تلاش صمیمی به حقیقتی بسیار زیبا میرسد. لیونل، پی میبرد که برتی آسیبپذیر، خارج از فضای کاخ، چه روح سازگاری برای یک «رفیق و برادر خوب بودن» میتواند داشته باشد. گره محکم و عاطفی یک انسان نیازمند و ضعیف در لباس یک پادشاه پرجلال با یک انسان قدرتمند و توانا در لباس یک معلم ساده را هیچ نفر سومی ولو در خانواده سلطنتی نمیتواند از هم باز کند. عاطفهها، فراتر از دربارها و کاخهای نمادین و ظاهری پادشاهان حرکت میکنند و در بستر قلبهای نیازمند آدمیان گرفتار عصر تاریک کنونی، نقش میبندند. عاطفه را فرمول یا معادلهای خطی نیست.
اين مطلب توسط سايت دكتر اميرمسعود رستمی تهيه و تنظيم شده است. |
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.